ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3   4   5    >>    >
 
+ تلالو انديشه 
کاش وقتي زندگي فرصت دهد ???گاهي از پروانه‌ها يادي کنيم

کاش بخشي از زمان خويش را??وقف قسمت کردن شادي کنيم

کاش وقتي آسمان باراني است???از زلال چشم‌هايش تر شويم

کاش دلتنگ شقايق‌ها شويم????به نگاه سُرخشان عادت کنيم

کاش شب وقتي که تنها مي‌شويم??با خداي ياس‌ها خلوت کنيم

کاش گاهي در مسير زندگي????باري از دوش نگاهي کم کنيم

فاصله‌هاي ميان خويش را??????با خطوط دوستي مبهم کنيم
+ سپهري 

در زندگي لحظاتي پيش مي آيد که...

انسان نه کسي را دوست دارد

و نه دلش مي خواهد کسي او را دوست داشته باشد

+ سپهري 

خــــدايـــا....


بارها همان جايي دستم را گرفتي که .

مي توانستي مچم را بگيري

فردا را به اميد آنکه...

در آغوشم بگيري شروع مي کنم

سلام دوست گرامي

ممنونم از مهربونياتون وکامنت هاي زيباتون

انشاالله در پناه حق موفق وپيروز باشيد

شب خوش بدرود

نام معشوق مبر نزد من از عشق مگو

عشق ديريست که در پيچ و خم عباس است

هر چه داريم همه از کرَم عباس است

خلقت جنت حق لطف کرم عباس است

ما سينه زنان رسم جنون باب نموديم

جان و سر خود هديه به ارباب نموديم

از عمق درون ناله و فرياد نموديم

با سينه زدن زلزله ايجاد نموديم . . .

گويند “مي” نمي شود از راه گوش خورد

من “يا حسين” مي شنوم مست مي شوم . . .

تا بال و پر عشق به جانم دادند / در وادي عاشقان مکانم دادند

گفتم که کجاست کعبه اهل ولا / درگاه حسين را نشانم دادند

بسيار گريست تا کي بي تاب شد آب
خون ريخت ز ديدگان خوناب شد آب
از شدت تشنه کامي ات اي سقّا
آن روز ز شرم روي تو آب شد آب . . .
عاشورا، صحنه نمايش فراگير و فشرده تماميت کارزار خوبي و بدي است.
مفهوم بلند آفتابى عباس
از گريه ي کودکان کبابى عباس
از تشنگي ات فرات دلخون گرديد
والله که آبروى آبى عباس
التماس دعا
هفتاد و دو سينه سرخ هجرت کردند
با سَروَرِ آفتاب بيعت کردند
رفتند و به درياي ابد پيوستند
چون رود، به اصلِ خويش رجعت کردند
+ سپهري 

واقعيت نوشت ?

بعضيا “براي” رسيدن به جايي

و بعضيا “بعد” از رسيدن به جايي

همه چيزو زير پا ميذارند . . .

+ سپهري 
گر تو آزاد نباشي، همه دنيا قفس است
تا پر و بال تو و راه تماشا بسته است
هر کجا هست، زمين تا به ثريا قفس است
تا که نادان به جهان حکمروايي دارد
همه‌جا در نظر مردم دانا قفس است

فريدون مشيري
اي آن که غمت مسئله آموز من است
شور غم تو در دل پرسوز من است
روزي که حسين! بر تو من گريه کنم
سوگند به تو که بهترين روز من است
 <      1   2   3   4   5    >>    >