ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <      1   2   3   4   5    >>    >
 
+ سپهري 
[گل]
حُسن باران اين است

که تبسم دارد

گَردِ غم از همه چيز، از همه جا مي گيرد

همه جا بر همه کس مي بارد

و تعلق دارد به جهاني از عشق...



"مجتبي کاشاني"



[گل]
+ سپهري 
[گل]اسمِ بازيِ من و خدا زندگي ست

هيچ چيز، مثلِ بازيِ قشنگِ ما عجيب نيست

بازي اي که ساده است و سخت،

مثلِ بازيِ بهار با درخت

با خدا طرف شدن کارِ مشکلي ست،

زندگي

بازيِ خدا و يک عروسکِ گِلي ست!



"عرفان نظر آهاري"

[گل]
+ سپهري 
[گل]
...صفاي تو اما گلي پايدار است

بهشتي هميشه بهار است

گلِ مهرِ تو در دل و جان

گلِ بي خـــــزان

گلِ تا که من زنده ام ماندگــار است



"فريدون مشيري"

[گل]
+ سپهري 
[گل]
پرنـــده در صداي خوشش

رنج و درد و ماتـــم نيست

پرنده اهلِ شِکــوه و اهلِ گلايه و غــم نيست

خوش به حالِ هوايش و خوش به حالِ دلش

و خوش به حال پرنـــده

که مثلِ آدم نيست



"مجتبي کاشاني"

[گل]
+ سپهري 
[گل][قلب]
گمان مي برم که اگر خداوند

صد هزار گونه خنده مي آفريد

اما رسمِ اشک ريختن را نمي آموخت،

قلب حتي تابِ دَه روز تپيدن را هم نمي آورد!



"نادر ابراهيمي"


[قلب][گل]
+ سپهري 
[گل][قلب]
سعدي به روزگاران مهري نشسته بر دل

بيرون نمي توان کرد إلّا به روزگاران

"سعدي"



گفتي: «به روزگاران مهري نشسته...» گفتم:

بيرون نمي توان کرد «حتّي» به روزگاران

"محمدرضا شفيعي کدکني"


[قلب][گل]
+ سپهري 
[گل][قلب]
در زميني که ضميرِ من و توست

از نخستين ديدار، هر سخن، هر رفتار

دانه هاييست که مي افشانيم

برگ و باريست که مي رويانيم

آب و خورشيد و نسيمش «مِهـــر» است

گر بدان گونه که بايست به بار آيـَد

زندگي را به دل انگيزترين چهره بيــارايَد...



"فريدون مشيري"


[قلب][گل]
+ سپهري 
[گل][قلب]
پيش از من و تو بسيار، بودند و نقش بستند

ديوارِ زندگي را زينگونه يادگاران

وين نغمه ي محبت بعد از من و تو مانَد

تا در زمانه باقيست آوازِ باد و باران



"محمدرضا شفيعي کدکني"
[قلب][گل]
عکساتون بسيار زيبان
ممنون که اومدين خيلي وقت بود منتظرتون بودم
سپاس
+ سپهري 
[گل][قلب]
سلام دوست عزيزم
بسيار از بي نهايت لطف و مجبت و مهرباني تان ممنون و سپاسگزارم.هميشه شاد و سلامت باشي...
[گل][قلب]
کاش ميشد دشنام، جاي خود را به سلامي مي داد

گلِ لبخند به مهمانيِ لب مي برديم،

بذرِ اميد به دشتِ دلِ هم.

کسي از جنسِ محبت، غزلي را مي خواند

و به يلدايِ زمستاني و تنهاييِ هم،

يک بغل عاطفه ي گرم به مهمانيِ دل مي برديم...



"کيوان شاهبداغي"


[قلب][گل]
با سلام خدمت شما. اللهم عجل لوليک الفرج. به اميد آن روز.
ايا ميدانيد روز قيامت از چه نعمتي سوال ميشود؟ با پاسخ به اين سوال در خدمتم.
+ چادرخاکي 
رسول اكرم صلى الله عليه و آله:

«ما كانَ الرِّفقُ فى شَى ءٍ إِلاّ زانَهُ»

مدارا با چيزى همراه نشد مگر آن كه آن را زينت بخشيد.
تحف العقول، ص 47
روزي از دل پرسيدند: کي شادي؟
گفت: هر وقت که عزيزي يادم کند

پس خدايا آنکه صادقانه مرا ياد مي کند

عاشقانه نگاهش کن
منتظر نظرات و پيشنهاد و انتقاد هستم

گلستان بقيع

بشکند دستي که ويران کرد اين گلخانه را
درعزا بنشاند او ، شمع و گل و پروانه را

بشکند دستي که هتک حرمت اين خانه کرد
شيعه را سوزاند و خون در قلب صاحبخانه کرد

درون قلب جهان ، انقلاب گشته بيا
نفس ، بدون تو همچون عذاب گشته بيا

نظاره کن به فرا سوي مدينه و ببين
حرم به دست حرامي خراب گشته بيا

اين گلستان نبيّ بار دگر ويران شده
چشمهاي منتقم ، بار دگر گريان شده

بعد تخريب بقيع و اين ستم در آن ديار
گشت روشن ، از چه قبر فاطمه پنهان شده


محمد حسين بهجتي "شفق"
+ چادرخاکي 
ساعتي چند بسان کودکي بي تکليف
رند گشتيم و چه بي سهم شديم
ساعتي در پي نان خشکي
گرگ گشتيم و چه بي رحم شديم
در پي ساعت از دست داده
حجر گشتيم و چه بي رغم شديم
ساعت زندگي ما اين بود
گرم گشتيم و چه بي شرم شديم
ما همه با زندگي معامله مي کنيم …!
با خودمان هم معامله ميکنيم و با کساني که دوستشان داريم هم …!
اگر نبخشي ، نمي بخشم
خيانت کني ، خيانت ميکنم
بدي کني ، بدي ميکنم
دروغ بگويي ، دروغ مي گويم
و هميشه کوچک مي مانيم ؛
بدون تجربه ي زندگي بالاتر و آرماني تر …!
اين را بدانيم که با خوب ، خوب بودن هنر نيست !
::
 <      1   2   3   4   5    >>    >