سفارش تبلیغ
صبا ویژن

 

 

 

خاطرات سبزقشنگ من در سال 1388

 

 

 

 

انگیزه  وبلاگ نویس شدن من :


 


 

سال 1388یک حس و علاقه شدیدی به امام زمان (عج) پیدا



کرده یودم. دوست داشتم درباره امام زمان (عج) بیشتر بدونم



هر چند با انتشارات قم که فطلنامه علمی _ تخصصی ویژه



مربوط به امام زمان (عج) را منتشر می کرد اشتراک داشتم


 

هر سه ماه برام فطلنامه  می فرستاند.



چون مطالب کناب تخصصی بود کمی که می خواندم سردرد



می گرفتم.با خودم گفتم خدایا آیا جای دیگه ای هست که درباره



امام زمان (عج) شعر یا مطالب یا اس ام اس بنویسند. یک مدت در



  فکر همین بودم تا اینکه خداوند یک راه خوبی را به من نشان دا.د.

 

اون راه خوب اینه :



من به برنامه های آموزشی خیلی علاقمند هستم.بیشتر



بر نامه های آموزشی تلویزیون را نگاه می کنم.چون مدرک

 

کامیوتر داشتم برنامهای مربوط به آموزش کامپیوتر را می دیدم.



در آن سال چون گیرنده دیجیتال نبود فقط تلویزیون مازندران ،7



 شبکه بیشتر نمی گرفت من علاوه بر شبکه مازندران  ، شیکه

 

گرگان را هم می دیم. در آن سال شبکه گرگان برنامه ای مربوط



به آموزش  کامیوتر داشت من گاهی اوقات اون برنامه را دنبال می



کردم.آن مربی آخر هر درسش سایت مسجد جمکران را تبلیغ



می کرد.بعد از دیدن چند بار تصمیم گرفتم سایت مسجد جمکران



را بنویسم و داخل سایت مسجد برم . وارد سایت شدم دیدم سایت



اون خوبه بار اول یک شعر فرستادم روز بعد دیدم کامنت منو توی


 

 

سایت گذاشت علاقمند شدم . هفته سه یا چهار بار شغر

 

می فرستادم مدیر سایت مسجد جمکران توی سایت



مسجد می گذاشت تصمیم گرفت  عضو خادم افتخاری



 امام زمان (عج) بشم خوشبختانه عضو خادم افتخاری امام



 زمان (عج ) شدم چند سال عضو بودم و خیلی فعال هم بودم .


 


 

 

یک شب خواب عجیبی دیدم خواب دیدم امام خمینی (ره)



 به من گقت هر متن ، شعر، پست مربوط به من را توی سایت


 

مسجد  جمکران می نویسی در آن دنیا قلبم می تپد .



می ترسم ار آن روزی که شعر یا مقاله  تو را سیاسی کنند



من توی اون دنیا نیستم از تو دفاع کنم.

 


من خیلی ترسیدم علاقم من نسبت سایت کمتر شده بود .



 یک روزی دیدم سایت مسجد غیر فعال شد گفتند  می خواهند



قالب وبلاگ را عوض کنند و کمی آن را تغیر دهند بعد از  چند روزی



 سایت مسجد فعال شد دیم 7 و 8 نفری که چند سالی عضو سایت

 

 بودیم همه  اسامی را نوشتند جز من هر چه نگاه کردم اسم خودم



را ندیدم گفتم شاید شرایط سنی داشته باشد سن اونها را نگاه



کردم دیدم بالاتراز سن من هم بودند خیلی ناراحت شدم 


 

 

 کمی گریه کردم گریه من به خاطر این بود که اعضای مسجد

 

واقعا نفهمیدند که من در  طی این چند سال چقد پول اینترنت



و عمرم را  و قت صرف این مسجد کردم



تنها چیزی که منو آرام کرد این بود که خودم خادم افتخاری



امام زمان (عج)شدم خواستم به صورت افتخاری براش کار کنم


 
چون نه خوابی دیده بودم نه کسی چیزی به من گفته  بود



خواهرم گفت ناراحت نشو من برات یک وبلاگ درست می کنم



شخصی هر چه خودت دوست داری درباره امام زمان (عج) بنویس


 


 

شش ماه اول انگار کسی دوست نداشت من وبلاگ داشته باشم



هر ماه رمزم را پیدا می کرد خیلی اذیت شدم ولی با عتایت



خدا و حضرت ابوالفضل فردی که اذیت می کرد توسط


 
  حضرت ابوالفضل (ع) رام شد آخرین بار با گریه عذر خواهی



کرد و حدود 40 تا اس ام اس درباره حضرت ابوالفضل

 

(ع) برام کامنت گذاشت باور کردنش برام مشکل بود ولی 

 

 

الان خوشبختانه سه تا وبلاگ  ارزشی خیلی فعالی دارم به نامهای :

 

1- حضرت مهدی (عج)............ دلتنگتم



2- نگین شهدای قائم شهر

 

3- علمداران منتظر = که یک وبلاگ گروهی



این بود انگیزه وبلاگ نویس شدن من................



برای سلامتی و تعجیل فرج آقا امام زمان عج....... صلوات

 

 




تاریخ : شنبه 93/4/7 | 3:24 صبح | نویسنده : سیما رمضانیان | نظر
       

  • تبلیغات متنی | مهم نیوز | ایکس باکس