نه من آنم که ز فيض نگهت چشم بپوشم
نه تو آني که گدارا ننوازي به نگاهي
در اگر باز نگردد، نروم باز به جايي
پشت ديوار نشستم چو گدا بر سر راهي
کس به غير از تو نخواهم چه بخواهي چه نخواهي
باز کن در که به غير از اين خانه مرا نيست.