اسپند بر آتش بريز تا دودش، چشمهاي حسودان را بسوزاند و نظر بد از دو چشم شهلاي بني هاشمي اش دور کند!
يادت نرود
وقتي خواستي جرعه هاي شير طيّب و مطهرت را در کام نازنينش بريزي،
زير لب، ذکر «لا حول و لا قوه الا بااللّه العلي العظيم» را بگويي.
نه يکبار، بلکه بارها آن را به تعداد حروف ابجد نامش ختم کن.
تا خداوند هم تو را در نگهداري از او، حول و قوهاي اکبر، عطا کند
و هم از قوت و رشادت و جبروت خويش، در رزق کودکت ببخشد تا آنچه حيدر کرّار عليه السلام از تو خواسته، برآورده شود.
هنوز شيريني خاطره تزويجت با حضرت امير عليه السلام ، همچون شهد شيرين عسل در زير زبانت مزّه ميکند.
عقيل که علم انساب داشت و شجره نسل به نسل عرب را ميدانست، تو را که از
قبيله دلاور مردان و پهلوانان عرب بودي، براي برادرش ـ علي بن ابيطالب
عليه السلام ـ که نامش پشت قويترين مردان عرب را مي لرزاند، خواستگاري
کرد.
تا تو براي او پسراني رشيد و دلاور به دنيا آوري!
از دامان تو، چهار پسر بالا بلند و نيکو صورت به دنيا آمد و نام ام البنين
عليه االسلام ، شايسته تو گرديد! اما با امروز که آخرين شاخه نباتت را به
آغوش علي مرتضي عليه السلام ، سپردي و او بر دست و چشم او، با اشک بوسه
زد، راز آن تزويج مبارک و اين مولود مطهر را نميدانستي!
شيرت حلال عباس عليه السلام باد، که قرار است با قرباني شدن پيش پاي حسين
عليه السلام فاطمه عليه االسلام ، تو را نزد زهراي مرضيه عليه االسلام
روسپيد کند.
پسرانت به فداي پسر فاطمه عليه االسلام ، اي اُم البنين عليه السلام !
بهشت، زير پاي مادري چون توست که در دامان خويش فرزنداني را ميپروراند که
خون خويش را با خون خدا ميآميزند و سر و جان، به عشق ولايت ميبازند!
فاطمه عليه السلام از تو راضي باشد و تو را در غرفه بهشتي خويش، در نزد خود
جايگاهي والا مقام عنايت فرمايد که چنين علمدار و پهلواني به حسين عليه
السلام غريب و مظلوم او، هِبِه کردي!
تمام زنان عالم بايد به گوشه دامان تو دست توسل بياويزند، تا شايد به اندکي
از آن مقام معرفت حسيني عليه السلام تو دست يابند، و عشق به حسين عليه
السلام را با شيرشان در رگهاي حيات فرزندانشان جاري کنند!
نزهت بادي