دختر کوچک به مهمان گفت : ميخواي عروسکامو ببيني ؟
مهمان با مهرباني جواب داد : بله ، حتما !
دخترک دويد و همه ي عروسکهارو آورد ، بعضي از اونا خيلي بانمک بودن ولي دربين اونا يک
عروسک خيلي قشنگ ديگه هم بود …
مهمان از دخترک پرسيد : کدومشونو بيشتر از همه دوست داري ؟
و پيش خودش فکر کرد :
حتما اونيکه از همه قشنگتره …
اما خيلي تعجب کرد وقتي که ديد دخترک به عروسک تکه پاره اي
که يک دست هم نداشت اشاره کرد و گفت : اينو بيشتر از همه دوست دارم !
مهمان با کنجکاوي پرسيد : اين که زياد خوشگل نيست ؟!؟!
دخترک جواب داد : آخه اگه منم دوستش نداشته باشم ديگه هيشکي نيست که باهاش بازي کنه و دوستش داشته باشه
اونوقت دلش ميشکنه[قلب شکسته]