ميرسد شبي مردي از وراي حيراني
کوچه ميشود مست هالههاي حيراني
آيه آيه چشمانش، از تلاوت شبنم
غرق بوسههاي گل، در طلوع روحاني
از شلال چشمانش، قطره قطره ميخوانم
لاله غيرت عشق است در شب غزلخواني
ترک زاد هندويش گرم رقص تاتاري
ساقي دو چشمانش غرق باده افشاني
شرح شط گيسويش در غزل نميگنجد
در قصيده زلفش، انتظار طولاني
نذر مقدم سبزش چلچراغ و آيينه
بر طراوت سبز صبح روز باراني
در فراق لبهايت، قطره قطره ميکاهم
ميشود تو را بوسيد، اي حضور پنهاني؟