نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ عشق است ابالفضل 
تولدکوچکترين شهيدراه ولايت مبارک


چون موج، روي دست پدر پيچ و تاب داشت
وز نازكي، تني به صفاي حباب داشت
چون سوره‌هاي كوچك قرآن، ظريف بود
هر چند، او فضيلتِ «امّ‌ الكتاب» داشت
چون ساقه‌هاي تازه‌ي ريواس، تُرد بود
از تشنگي اگر چه بسي التهاب داشت
از بس كه در زلاليِ خود، محو گشته بود
گويي خيال بود و تني از سراب داشت
لبخند، سايه‌اي گذرا بود بر لبش
با آن كه بسته بود دو چشمان و خواب داشت
يك‌جا سه پاسخ از لبِ خاري شنيده بود
آن غنچه ليك فرصتِ يك انتخاب داشت
خونش پدر به جانب افلاك مي‌فشاند
گويي به هديه دادنِ آن گل، شتاب داشت
خورشيد، در شفق شرري سرخ‌گون گرفت
يعني كه راهِ شيريِ او، رنگِ خون گرفت