خرم جهان دوباره شد از مقدم بهار سر زد دوباره لاله و نسرين به كوهسارصدها شقايق از دل صحرا شكفته شد در باغ نغمه خوان شده با صد شعف هَزاربگذشته سوى دشت مگر آهوى ختن بنشسته روى كشت مگر ناقه تتارهمراه با نسيم سحر مى رسد به گوش ما را نواى مرغ بهشتى ز شاخسارعيدى قرين عيد دگر گشته زان سبب امسال از هميشه نكوتر بود بهارزيباگلى به دامن نرگس شكفته شد آن نوگلى كه گلشن از او يافت اعتبارماهى به نيمه مه شعبان طلوع كرد ماهى كه مهر از شرف او راست پرده دارشعبان زيمن مقدم او يافته مگر اين شوكت و جلالت و اين عزّ و افتخارسال نو و بهار نو و روزگار نو ساقى به يمن مقدم گل خيز و مى بيارسالى چنين مبارك و روزى چنان بزرگ