حق دوباره کرمي کرد که بيدار شومبا نگاه تو گل فاطمه هشيار شوماز ازل گر دل من بر تو ارادت کردستمادرت خواست که من بر تو گرفتار شومهمه ترس من از باقي عمرم اين استباز بر پيش نگاه تو گنهکار شومبه خدا حاجتم از سفره زهرا اين استدور از اهل سقيفه به علي يار شومحق ان چادر پر وصله و خاک آلودهمحرم اهل کسا با دل بيمار شومهمچو مقداد هماهنگ شوم با رهبرجان نثار تو چو ميثم به سر دار شوم