ما را به حال خود بگذاريد و بگذريد
از خيل رفتگان بشماريد و بگذريد
اکنون که پا به روي دل ما گذاشتيد
پس دست بر دلم مگذاريد و بگذريد
تا داغ ما کوير دلان تازه تر شود
چون ابري از سراب بباريد و بگذريد
پنهان در آستين شما برق خنجر است
دستي از آستين به درآريدو بگذريد
ما دل به دست هرچه که بادا سپرده ايم
ما را به دست دل بسپاريد و بگذريد
با آبروي آب چه باک از غبار باد
نانپاره اي مگر به کف آريد و بگذريد