چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

پائيز شدفصل بهاري که به من دادند
طي شد تمام روزگاري که به من دادند

خورشيد پيشم هست اما من نمي بينم
نفرين به اين چشمان تاري که به من دادند

يعقوب نابيناي راه يوسفم کرده
اين گريه ي بي اختياري که به من دادند

از بس نيامد که زمان رفتنم آمد
اينگونه سرشد انتظاري که به من دادند

پايان کار "من" به وصل "او" نينجاميد
آخر چه شد قول و قراري که به من دادند

اي جاده ها! اي جمعه ها! اي مردم دنيا
کو وعده آن تکسواري که به من دادند

من آرزوي ديدنش را مي برم _ شايد ...
... گاهي بيايد تا مزاري که به من دادند