از نو جمعه رسيد و باز دلگيرم
از نو است که ختم الفرج ميگيرم
مشکل اشک و دعا نيست که اثر ندارد
دل من است که از حال او خبر ندارد
از ذکر مدام اوست که جان ميگيرم
ورنه بي لطف و کرم او که ميميرم
الهي از فراق مهدي دگر تاب ندارند
ديريست که منتظرانش خواب ندارند
اوست که حتما سحري مي آيد
اي عاشقان از او خبري مي آيد
مي آيد و ميگيرد انتقام خون مادر را
مي آيد و مي آورد حيدر و آل حيدر را
آن روز مي رسد که فاطميه مي شود مکان
آن روز مي رسد که مهديه مي شود زمان