حسيـــــن آن که سرور اهل بهشت است
وجـــــودم از ازل با او هم سرشت است
حسين آن که برادري هم چو عباس دارد
مادري همچون فاطمه از آل ياس دارد
حـسـيــــن آن که عالم ديوانه ي اوست
فــطرس ملک مست ميــخانه ي اوست
جز آل حيدر دگر شيـــعه اربــــاب ندارد
راه عــــــــشق اســت دگر سراب ندارد
روز ولادتش عالم را غرق نامش ميکنيم
خود را مـست مــست از کــامش ميکنيم
در ولادتـــــش بي سر و سامان حسينيم
دست به دامـــــان پسر ســـردار حنينــيم
جز اشــک و ســيــنــــــه زني هيچ کاري نداريم
جز اشک و سينه زني دگر توشه ي راهي نداريم
دست گــــــدايي ما فقط بر در کرم تو ياحسين
چشم مستم فقط عاشق ديدن حرم تو ياحسين[گل]