تو را آن گونه مي نامند مولاي تلاطم ها
و نامت غرش آبي آواي تلاطم ها
تو را اين گونه مي فهمند مجذوبان كه اربابي
و نامت مونس همواره? شب هاي بي خوابي
تو را اين گونه مي سنجند با شأن خداوندي
خدا ذات تو را با ذات عصمت داده پيوندي
تو را پيغمبر بي سرترين پيغام مي دانند
تو را بنيانگذار اصلي اسلام مي دانند
و تو تكثير حق در جان هفتاد و دو پيغمبر
كه پيغام تو را بردند از لاهوت آن سوتر
تو ميلادت شروع جنبش خونين آزادي ست
تو ميلادت براي عاشقان غم، عارفان شادي ست
نمي فهميم يعني چه؟ تلاطم از دل دريا
نمي دانيم يعني چه؟ تولد از دل زهرا
تو را بر محملي از دل از آن بالا فرستادند
تمام آسمان و اهل آن بر پايت افتادند
زمين سر تا سرش چشم است وقتي جلوت اللهي
قدم بگذار اي جان جهان هر جا كه مي خواهي
تو را كه مصطفي همواره از جبريل مي پرسيد
علي در قاب چشم فاطمه هر شب تو را مي ديد
برايت قبل از آني كه بيايي گريه مي كردند
براي تو شهيد كربلا گريه مي كردند
براي تو زمين تنگ است مي دانم تحمل كن
برايت زندگي ننگ است مي دانم تحمل كن
براي تو بلوري كه تراشيده شدي در عرش
زمين و آسمان سنگ است مي دانم تحمل كن
براي تو كه گوشت پر ز آهنگ بهشتي هاست
كلام من بد آهنگ است مي دانم تحمل كن
تو و با ظلم سازش؟! هرگز اين آيين مردان نيست
تو حرف آخرت جنگ است مي دانم تحمل كن
زمين مي ماند و تو ظهر شور انگيز عاشورا
و يك روز حماسي و غرور انگيز عاشورا
به پيش بادها استاده اي اي روح طوفاني
نگاه تو عميق و ساده چون آيات قرآني
خدا را هر چه با اثبات خود اثبات مي كردي
تمام عقل ها و روح ها را مات مي كردي
كنون من مانده ام بين سرود مرثيه حيران
منم يك لحظه زير آفتاب و لحظه اي باران
كنون من مانده ام با عقده هاي تو گره خورده
دلي كه با ضريح كربلاي تو گره خورده
قلم از عشق تو آقا زيارت نامه مي خواند
و فطرس در جوار تو برايت نامه مي خواند
يكي از نامه ها خيس است همراهش سلام ماست
و تو با مهرباني مي نويسي اين غلام ماست