: صبر يعني امتداد عطش لبهاي ترک خورده خاک تا فصل باران : صبر يعني کشت تحمل در باغچه انتظار تا شکوفه حضور : صبر يعني شباهنگ اشک در دامان تنهايي تا ظهور فجر : صبر يعني ماندن قرنها خروش در پشت حنجره تا روز فرياد : صبر يعني شاخه سبز عبور عشق در چهار راه زندگي : صبر يعني شهامت ماندن و بسيج براي روز رفتن : صبر يعني طاقت بر زهر خند تاريکي تا ار مغان گلخند روشني : صبر يعني تحمل جان در پوستين تن تا محو شدن در او که باقي است