يا رب آن يوسف گمگشته به من باز رسان
تا طرب خانه کني بيت حزن باز رسان
اي خدايي که به يعقوب رساندي يوسف
اين زمان يوسف من نيز به من باز رسان
رونقي بي گل خندان به چمن باز نماند
"يارب آن نوگل خندان به چمن باز رسان"
ازغم غربتش آزرده خدايا مپسند
آن سفرکرده ي ما رابه وطن باز رسان