وبلاگ :
نگين شهداي قائم شهر وبلاگ تخصصي شهداي مسجد ابوالفضل ع پل سه تير
يادداشت :
(مهدي جان «عج».............)
نظرات :
48
خصوصي ،
3176
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
سکوت
چه دره هاي سوخته اي که بر گوسفندان قحطي مان آغوش نگشود و چه شخم زاران بيهوده اي که بستر بي دانگي اسف هايمان نگرديد...
ما فرزندان قبيله نابينايان ، ما بازماندگان سلسله منقرض نگاهه ، ما زنگ زدگان مرزهاي آيينه ، ما ني سواران سالخورده تقدير که هنوز کنگره هاي ويراني مان از شيهه شمشيرها پ بود به دنبال مردي که از شبستان مشعل بر مي خاست و آوازهاي عاشقانه درويشان ، در برزن هاي تنهاي اش طنين مي انداخت ، مدي که خود را قيصر نمي دانست و از تبختر امپراطو نفرت داشت ، مردي که با تمام خاطرات از ستم باستاني ما مي ناليد و سينه اش بر خلاف سر نيزه هاي جهان حرکت مي کرد . مردي که در مسيري غير از چکاچک چکمه ها گام بر مي داشت به جانب منتهي اليه خورشيدهاي زمين حرکت کرديم ...
محبوب من ! فرياد سکوت مرا مي شنيدي که چگونه از حلقوم لکنت ها بر مي خاست و خيابان هاي خلوت را از زندگاني مرگ ها پر مي کرد ....؟
ديدي که چگونه دستفروشي رگ در چهارراه حوادث ، خونه مي فروخت و همسايگان خورشيدي مان بر بام هاي آيينه ، آواز ستارگان سر ميدادند ؟ نميدانم آن نيمروز گرفته را به ياد مي آوري که لاله زاران از طراوت ژاله ها پز بود و لبخندگاهان در سيرابي عطش آيينه مي نمود ؟ ما مرگ ميگفتيم و فرياد جوانه مي زد ، ما زمزمه مي کرديم و خروش انبوه مي شد....