از تو يک عمر شنيديم و نديديم تو را
به وصالت نرسيديم و نديديم تو را
روزي ما فقرا شربت وصل تو نبود
زهر هجر تو چشيديم و نديديم تو را
شايد ايام کهن سالي ما جلوه کني
در جواني که دويديم و نديديم تو را
چه قدر چله نشستيم و عزادار شديم
چه قدر شمع خريديم و نديديم تو را
گاهي اندازه يک پرده فقط فاصله بود
پرده را نيز کشيديم و نديديم تو را
سعي کرديم که شبي خواب ببينيم تو را
سحر از خواب پريديم و نديديم تو را
مدتي در پي تو رند و نظر باز شديم
همه را غير تو ديديم و نديديم تو را
فکر کرديم که مشکل سر دلبستگي است
از همه جز تو بريديم و نديديم تو را
لااقل کاش دم خيمه ي تو جان بدهيم
تا بگوييم رسيديم و نديديم تو را
آپم