دل آويزتر از
نم نم آغاز باران ها
نجواي پاورچين نفس هايت
عطر يک صحرا گل
در سرم مي ريزد
و پژواک لمس دستانت
شيرين تر از صداي لالائي
در آغوش دلم مي پيچد
من پر از گهواره مي شوم
و در تاب بوسه هاي شيرين ات
به رؤياي عاشقانه مي افتم
خوب من! به من بگو
تو از کدام حادثه مي آئي
که هيچ تقويمي نمي داند
و از تمام آسمان
يک ستاره هم تو را
به خواب خود نديده است ؟!