من خود خطا به توبه بپوشم تو هم بيا
گر توبه با خداي خطاپوش ميکني
گو جام باده جوش محبّت زند، چرا
ترکانه ياد خون سياووش ميکني
دنيا خود از دريچهي عبرت عزيز ماست
زين خاک و شيشه آينهي هوش ميکني
با شعر سايه چند چو خميازههاي صبح
ما را خمار خمر شب دوش ميکني
تهران بي صبا ثمرش چيست شهريار
نيما نرفته گر سفر يوش ميکني
شاعر: شهريار