در سرم عشق تو سودايي خوش است
در دلم شوقت تمنايي خوش است
ناله
و فرياد من هر نيمشب
بر در وصلت تقاضايي خوش است
تا
نپنداري که بيروي خوشت
در همه عالم مرا جايي خوش است
با
سگان گشتن مرا هر شب به روز
بر سر کويت تماشايي خوش است
گرچه
ميکاهد غم تو جان من
ياد رويت راحت افزايي خوش است
در دلم
بنگر، که از ياد رخت
بوستان و باغ و صحرايي خوش است
تا عراقي
واله? روي تو شد
در ميان خلق رسوايي خوش است