حرفاي خصوصي من و خداي مهربانم...
اي خداي زيبا...اي خداي آرامش براي چشمان خيس و گريان...آنقدر دوستت دارم که بزرگ ترين و عاقل ترين آدم جهان از گفتنش عاجز است.
خدايا تو انقدر خوبي،انقدر بزرگي که ديدن، شنيدن و گفتن نامت بر زبان
برايم لذت و آرامش است...
اي خدا گاهي آنقدر غرق در درياي بزرگ فريب دنيا مي شوم که آسمان
محبتت در زير ان همه قطره ي کوچک گناه و معصيت پنهان مي شود...
اي خداي بزرگ پرندگان مي خواهم بدانم که آيا آسمان بزرگت جايي براي
پرواز پرنده اي کوچک و خطا کار دارد؟...
آيا من براي هميشه طرد شده ي زمين باقي مي مانم؟...
خدايا تو آنقدر مهرباني که براي هزاران خطا يک توبه را مي پذيري...
پس اي خداي زيبايي ها دستم را بگير...
باعث صعودم شو و مانع سقوط ام...
خدايا عاشقانه مي پرستمت...
پس باز هم ببخش...
که جز تو مجنون را دوا نيست....
دوستت دارم...