سلام
جز در خانه ي تو در نزنم جاي دگر
نروم از سر کوي تو به ماواي دگر
خاک عالم بسرم گر طلبم در همه عمر
از خدا غير لقاء تو تمناي دگر
من که بيمار غم هجر توام مي دانم
جز وصال تو مرا نيست مداواي دگر
پيش ما بي تو بود دوزخ و جنت يکسان
بي وجود تو نيم طالب دنياي دگر
چشم محروم زديدار رخت بينا نيست
چه شود لطف کني ديده ي بيناي دگر
دوستدار تو بود هر فرقي در عالم
همه خوانند تو را ليک باسماء دگر
اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي