نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >
 
سلام
خسته نباشيد

هر چند كه بيمار تو هستيم همه
ديوانه ي ديدار تو هستيم همه
بين خودمان بماند آقا عمري است
انگار طلب كار تو هستيم همه
هم چاه سر راه تو بايد بكنيم
هم اينكه از انتظار تو دم بزنيم
اين نامه ي چندم است كه مي خواني
داريم ركورد كوفه را مي شكنيم
جليل صفر بيگي

باتشکر
پايگاه جامع ولايت

پاييز مي رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ هاي تازه مرا آشنا کند

پاييز مي رسد که همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قاليچه جا کند

او مي رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه هاي تازه بيارد، خدا کند

او مي رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاييز عاشق است و راهي نمانده است
جز اين که روز و شب بنشيند دعا کند

شايد اثر کند و خداوند فصل ها
يک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صداي پاي خزان است، يک نفر
در را به روي حضرت پاييز وا کند

علي رضا بديع


پاييزت پر از باران همسفر[گل]

پاييز مي رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ هاي تازه مرا آشنا کند

پاييز مي رسد که همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قاليچه جا کند

او مي رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه هاي تازه بيارد، خدا کند

او مي رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاييز عاشق است و راهي نمانده است
جز اين که روز و شب بنشيند دعا کند

شايد اثر کند و خداوند فصل ها
يک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صداي پاي خزان است، يک نفر
در را به روي حضرت پاييز وا کند

علي رضا بديع


پاييزت پر از باران همسفر[گل]

پاييز مي رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ هاي تازه مرا آشنا کند

پاييز مي رسد که همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قاليچه جا کند

او مي رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه هاي تازه بيارد، خدا کند

او مي رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاييز عاشق است و راهي نمانده است
جز اين که روز و شب بنشيند دعا کند

شايد اثر کند و خداوند فصل ها
يک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صداي پاي خزان است، يک نفر
در را به روي حضرت پاييز وا کند

علي رضا بديع


پاييزت پر از باران همسفر[گل]


پاييز مي رسد که مرا مبتلا کند
با رنگ هاي تازه مرا آشنا کند

پاييز مي رسد که همانند سال پيش
خود را دوباره در دل قاليچه جا کند

او مي رسد که از پس نه ماه انتظار
راز درخت باغچه را برملا کند

او قول داده است که امسال از سفر
اندوه هاي تازه بيارد، خدا کند

او مي رسد که باز هم عاشق کند مرا
او قول داده است به قولش وفا کند

پاييز عاشق است و راهي نمانده است
جز اين که روز و شب بنشيند دعا کند

شايد اثر کند و خداوند فصل ها
يک فصل را به خاطر او جا به جا کند

تقويم خواست از تو بگيرد بهار را
تقدير خواست راه شما را جدا کند

خش خش، صداي پاي خزان است، يک نفر
در را به روي حضرت پاييز وا کند

علي رضا بديع


پاييزت پر از باران همسفر[گل]

سلام

آقا جان دست دلم را بگير...
همان که توبه‌هايش مايه خنده فرشته‌ها شده...
همان که هيچ آبرويي ندارد پيش خدا...
همان که هنوز به عشق جمعه‌هايت زنده است...
همان که امشب براي آخرين بار توبه‌اش را ريخت توي جعبه‌اي از اميد و دادش دست فرشته‌اي که برساندش دست خدا......
روي جعبه نوشته شده بود...
«آهسته حمل کنيد، محتويات اين جعبه شکستني است».

اللّهمّ عجّل لوليّک الفرج
التماس دعا
يا علي
سلام
بعد از سه روز پيكر سرخش،كفن نداشت
يوسف ترين شهيد خدا،پيراهن نداشت
از بس كه نيزه خون تنش را مكيده بود
حتي توان و قدرت ناله زدن نداشت
زلفي كه شانه شد به سر نيزه، صبح گاه
كنج تنور،چاره به جز سوختن نداشت
در بورياي كهنه، تن لاله پوش او
پيچيده شد،اگر چه شقايق كفن نداشت

يازينب

«ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ بَعْدَ مَعْرِفَتِهِ مِنْ عِفَّةِ بَطْن وَ فَرْج وَ ما مِنْ شَىْء أَحَبُّ إِلَى اللّهِ مِنْ أَنْ يُسْأَلَ.»:

چيزى نزد خدا، پس از معرفت او، محبوب‌تر از پارسايى شکم و شهوت نيست، و چيزى نزد خدا محبوب‌تر از درخواست کردن از او نيست.



«إِنْ شَتَمَکَ رَجُلٌ عَنْ يَمينِکَ ثُمَّ تَحَوَّلَ إِلى يَسارِکَ وَ اعْتَذَرَ إِلَيْکَ فَاقْبَلْ عُذْرَهُ.»

اگر مردى از طرف راستت به تو دشنام داد و سپس به سوى چپت گرديد و از تو عذرخواهى نمود، عذرش را بپذير.



«قَدِّمُوا أَمْرَ اللّهِ وَ طاعَتَهُ وَ طاعَةَ مَنْ أَوْجَبَ اللّهُ طاعَتَهُ بَيْنَ يَدَىِ الاُْمُورِ کُلِّ‌ها.»

طاعت خدا و طاعت هر که را خدا واجب کرده بر همه چيز مقدّم بداريد.


«مَنِ اشْتاقَ إِلى الْجَنَّةِ سارَعَ إِلَى الْخَيْراتِ وَ سَلا عَنِ الشَّهَواتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النّارِ بادَرَ بِالتَّوْبَةِ إِلَى اللّهِ مِنْ ذُنُوبِهِ وَ راجَعَ عَنِ الَْمحارِمِ.»

هر که مشتاق بهشت است به حسنات شتابد و از شهوات دورى گزيند، هر که از دوزخ ترسد براى توبه از گناهانش به درگاه خدا پيشى گيرد و از حرام‌ها برگردد.


«نَظَرُ المُؤْمِنِ فى وَجْهِ أَخيهِ المُؤْمِنِ لِلْمَوَدَّةِ وَ الَْمحَبَّةِ لَهُ عِبادَةٌ.»:

نگاه مهرآميز مؤمن به چهره برادر مؤمنش و محبّت به او عبادت است.


+ تحليل 
آقا جان دست دلم را بگير...
همان که توبه‌هايش مايه خنده فرشته‌ها شده...
همان که هيچ آبرويي ندارد پيش خدا...
همان که هنوز به عشق جمعه‌هايت زنده است...
همان کهامشب براي آخرين بار توبه‌اش را ريخت توي جعبه‌اي از اميد و دادش دست فرشته‌اي که برساندش دست خدا......
روي جعبه نوشته شده بود...
«آهسته حمل کنيد، محتويات اين جعبه شکستني است».

اَللّهُمَّ عجِّلْ لِوَلِيِّکَ الْفَرَج



«إِنَّ اللّهَ لَيُبْغِضُ الْبَخيلَ السّائِلَ الُْمحْلِفَ.»:

به راستى که خداوند، گداى بخيلى را که سوگند مى خورد دشمن دارد.



«أَلْخَيْرُ کُلُّهُ صِيانَةُ الاِْنْسانِ نَفْسَهُ.»:

تمام خير آن است که انسان خود را نگه دارد.

 <    <<    21   22   23   24   25    >>    >