گلوله اي را به ياد ندارم
که به نيّت پوست نازک آزادي
شليک شده باشد و
سرانجام
به قصد شقيق? دژخيم
کمانه نکرده باشد
چاقويي را به ياد ندارم
که براي گلوي خوش آواز عشق
از غلاف بيرون زده باشد و
آخر دست? خودش را
نبريده باشد
حالا،
هر چه مي خواهيد شليک کنيد و
هر چه مي خواهيد چاقو بکشيد