نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

اي بي تو دل تنگم بازيچه توفانها

چشمان تب آلودم باريکه بارانها

مجنون بيابانها افسانه مهجوري است

ليلاي من اينک من... مجنون خيابانها

آويخته دردم ، آميخته مردم

تا گم شوم از خود گم ، در جمع پريشانها

آرام نمي يارد ، گويي غم من دارد

آن باد که مي زارد در تنگه دالانها

با اين تپش جاري ،تمثيل من است آري

اين بارش رگباري ، برشيشه دکانها

با زمزمه اي غم بار ، تکرار من است انگار

تنهايي فواره ، در خالي ميدانها

در بستر مسدودم با شعر غم آلودم

آشقته ترين رودم در جاري انسانها

درياب مرا اي دوست اي دست رهاننده

تا تحته برم بيرون از ورطه توفانها