حضرت رقيه(س)-شهادت
با هر نفس تمام تنم درد ميکند
از شامِ کربلا بدنم درد ميکند
چل روز آزگار تو را آه ميکشم
زخمِ سرم، لبم، دهنم... درد ميکند
بابا منم شبيه شما تشنهام هنوز
لبهاي خشک و خوش سخنم درد ميکند
بابا هنوز سينهام از داغ خسته است
وقت نفس نفس زدنم درد ميکند
دستي کريه گوش مرا پاره کرده است
بابا بگو که من چه کنم؟...درد ميکند
آتش به آشيان? ما شعله ميکشيد
جايي که سوخت پيرهنم... درد ميکند
پهلوي من کبود شده مثل مادرم
وقت شکسته تر شدنم درد ميکند
تو آمدي و رنگ تبسم به من نشست
لب خنده شکر شکنم درد ميکند
گودال قتلگاه پر از عطر سيب بود
قلبم ... شهيد بي کفنم! ...درد ميکند
مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان
بيت آيت الله موسوي
zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com