mp3 player شوکر

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

شب دهم عمليات بود. توي چادر دور هم نشسته بوديم. شمع روشن کرده

بوديم.صداي موتور آمد. چند لحظه بعد، کسي وارد شد. تاريک بود. صورتش را

نديديم. گفت «توي چادرتون يه لقمه نون و پنير پيدا مي شه؟» از صدايش معلوم

بود که خسته است. بچه ها گفتند «نه، نداريم.» رفت. از عقب بي سيم زدند که

«حاج مهدي نيامده آن جا؟» گفتيم «نه.» گفتند «يعني هيچ کس با موتور اون

طرف ها نيامده؟»

شهيد سردار مهدي زين الدين...