حضرت حر(ع)
سوارِ گمشده را از ميان راه گرفتي
چه ساده صيد خودت را به يک نگاه گرفتي
شبيه کشتي نوحي، نه! مهربان تر از اويي
که حرِّ بد شده را هم تو در پناه گرفتي
چنان به سينه فشردي مرا که جز تو اگر بود
حسين فاطمه! ميگفتم اشتباه گرفتي
من آمدم که تو را با سپاه و تير بگيرم
مرا به تير نگاهي تو بي سپاه گرفتي
بگو چرا نشوم آب که دست يخزدهام را
دويدي و نرسيده به خيمهگاه گرفتي
چنان تبسم گرمي نشاندهاي به لبانت
که از دل نگرانم مجال آه گرفتي
رسيد زخم سرم تا به دستمال سفيدت
تو شرم را هم از اين صورت سياه گرفتي
مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان
بيت آيت الله موسوي
zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com