امام حسين(ع)-شهر کوفه-تنور خولي
تازه رسيده از سفر کربلا سرت
بين تن تو فاصله افتاده تا سرت
با پهلوي شکسته و با صورت کبود
کنج تنور کوفه کشانده مرا سرت
پيشاني ات شکسته و موهات کم شده
خاکستر تنور چه کرده است با سرت؟
رگ هاي گردنت چقدر نامرتب است
اي جان من چگونه جدا شد مگر سرت؟
اين جاي سنگ نيست، گمان مي کنم حسين
افتاده است زير سم اسب ها سرت...
بايد کمي گلاب بيارم بشويمت
خاکي شده است از ستم بي حيا سرت
چشمان تو هميشه به دنبال زينب است
تا اربعين اگر برود هر کجا سرت
مجمع زينبيون اهل بيت خوزستان
بيت آيت الله موسوي
zeynabiyooneahlebeyt.blogfa.com