بي تو ثانيه به ثانيه در تو مي گذرم، مي گذري ، آه از اين قربت در فراق! آه از اين آتش سبز که مي روياند در من دوباره بودن را
به اعجاز مي ماني شورآفرين و شيرين و گرم و روشن و باشکوه. بي شک آرزوي هر چشمي ، خوشبخت من که از نوازش نگاه تو غزل مي نوشم!
زيبا ترين سکوت، هنگام تلاوت راز چشم تو مرا در بر مي گيرد وگرنه آرزويم هميشه از تو شنيدن است.
براي شکوه و شکوفايي در اين بيداد سکوت و سردي سرما، اين باغ بي پرنده و آواز چشم انتظار وزيدن نفس هاي توست