نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ ذبيح الله محمدي بردبري 

قرار بود غمم را به عشق چاره کني

نه اين که اين دل خون را هزار پاره کني

روا نبود که من در ميانه خاک شوم

کنار گود تو بنشيني و نظاره کني

دلم کنار نمي‌آيد اين جدايي را

نمي‌شود به همين راحتي کناره کني

قرار بود که حافظ به خنده باز شود

نه اين که اشک بريزي و استخاره کني

مباد خرمن مويت ز اشک خيس شود

مباد دامن شب را پُر از ستاره کني

"رسيد مژده که ايام غم نخواهد ماند"

نشد که فال بگيري و زود پاره کني