نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
پس از آفرينش آدم خدا گفت به او: نازنينم آدم با تو رازي دارم اندکي پيش تر آي، آدم آرام و نجيب آمد پيش، زير چشمي به خدا مي نگريست..نازنينم آدم! قطره اي اشک ز چشمان خداوند چکيد، ياد من باش که بس تنهايم..!بغض آدم ترکيد، گونه هايش لرزيد به خدا گفت: من به اندازه گلهاي بهشت، به اندازه عرش، نه نه من به اندازه تنهاييت اي هستي من دوستدارت هستم.... آدم کوله اش را برداشت، راهي ظلمت پر شور زمين.. طفلکي بنده غمگين؛آدم.. در ميان لحظه جانکاه هبوط زير لبهاي خدا باز شنيد: نازنينم آدم! نه به اندازه تنهايي من، نه به اندازه عرش، نه به اندازه گلهاي بهشت که به اندازه يک دانه گندم تو فقط يادم باش... نازنينم آدم، مبري از يادم!!