نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سکوت 
"هو الشهيد"

آن روز بگشوده بال و پر با سر به سوي وادي خون رفتي گفتي : ديگر به خانه باز نمي‌گردم

امروز من به پاي خودم رفتم فردا شايد مرا به شهر بيارند بر روي دست‌ها

اما حتي تو را به شهر نياوردند !

گفتند: چيزي از او بجاي نمانده است جز راهي ناتمام

آري اي شهيد از تو چيزي نمانده است جز راهي ناتمام...

راهي ناتمام که ادامه اين راه بر عهده ماست...