امشب به حکم چشم تو چشمان من تر است
من عاشق تو هستم و اين غم مقدّر است
هرچند خندههاي تو دل ميبَرَد ولي
اينگونه اخمکردنت اي ماه محشر است
حرفي بزن که باز دلم را تکان دهي
چيزي بگو، گلم، دل من زودباور است
يک عمر گِرد خانهات اين دل طواف کرد
انگار اين پرندهي وحشي کبوتر است
ارديبهشت پُرگل شيراز سينهات
باري، غزل بخوان که دهانت معطّر است
قدقامتي به سرو ِ تو در باغ ناز نيست
باغ مرا چه حاجت سرو و صنوبر است