نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ گنبدطلايي 
خواهر اومده جلوش ميگه داداش ، پس داداش اباالفضلت کو؟
مونده چي جواب خواهرو بده که سه ساله خودش ميپرسه :
بابايي عمو عباس کو ؟ آب آوردين ؟
لحظاتي مکث کرد يهو فکري به سرش زد يه راست رفت خيمه داداش و عمود خيمه داداش را از جا درآورد ، خيمه فرو ريخت
روبه خواهر فرمود: زينب جان خودت را براي اسيري آماده کن.
يا قتيل العبرات