چراغ جادو

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ سپهري 

دريا

به پيش روي من , تا چشم ياري مي کند , درياست !

چراغ ساحل آسودگي ها در افق پيداست !

درين ساحل که من افتاده ام خاموش .

غمم دريا , دلم تنهاست .

وجودم بسته در زنجير خونين تعلق هاست !

خروش موج , با من مي کند نجوا ,

که : هر کس دل به دريا زد رهايي يافت !

که هر کس دل به دريا زد رهايي يافت ...

مرا آن دل که بر دريا زنم , نيست !

ز پا اين بند خونين بر کنم نيست ,

اميد آنکه جان خسته ام را ,

به آن ناديده ساحل افکنم نيست !

مشيري