تسبیح دیجیتال

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
+ خرمي 
خانه ي دوست کجاست؟
در فلق بود که پرسيد سوار
اسمان مکثي کرد
رهگذر شاخه ي نوري که به لب داشت به تاريکي شن ها بخشيد
وبه انگشت نشان داد سپيداري و گفت
نرسيده به درخت
کوچه باغي است که از خواب خدا سبز از تر است
ودر آن عشق به اندازه ي پرهاي صداقت ابي است
مي روي تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ،سربه در مي ارد
پس به سمت گل تنهايي مي پيچي
دو قدم مانده به گل
پاي فواره ي جاويد اساطير زمين مي ماني
وترا ترسي شفاف فرا مي گيرد
در صميميت سيال فضا، خش خشي مي شنوي
کودکي مي بيني
رفته از کاج بلندي بالا،جوجه بردارد از لانه ي نور
واز او مي پرسي
خانه ي دوست کجاست؟
سهراب سپهري