قاصدک!
آرام بر شانه هاي حسرت بنشين
از گونه هاي سرخش عبور کن
و تا هواي دلواپسي نگاه پنجره را پر نکرده، آرام به کوچه اي سرک بکش
که خاطرات سرخابي ام را در آغوش کشيده