وبلاگ :
نگين شهداي قائم شهر وبلاگ تخصصي شهداي مسجد ابوالفضل ع پل سه تير
يادداشت :
( شهيد سيد جواد محسني ..........)
نظرات :
29
خصوصي ،
2798
عمومي
نام:
ايميل:
سايت:
مشخصات شما ذخيره شود.
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
اين پيام به صورت
خصوصي
ارسال شود.
+
اعظم سبحاني
بنى اسرائيل نزد موسى عليه السلام آمدند و از او خواستند كه از خداوند عزّوجلّدرخواست كند تا هرگاه آنان اراده كردند، آسمان برايشان ببارد و هرگاه آنان خواستند،آن را از باريدن باز دارد. موسى عليه السلام نيز خواسته آنان را از خداوند عزّوجلّ در خواستنمود. خداوند عزّوجلّ فرمود: «اى موسى! باشدپذيرفتم». موسى عليه السلام آنان را خبرداركرد. پس به كشت همه دانهها پرداختند و چيزى را فروگذار نكردند. سپس بر پايهخواستشان، بارش باران را درخواست نمودند و براساس درخواستشان از آن جلوگيرىكردند. در نتيجه، كشتزارهايشان چنان پُربار شد كه محصول آنها همانند كوهها و نيزارهاگرديد. سپس درو كردند و كوبيدند و باد دادند، امّا چيزى به دست نياوردند. پس، نزدموسى عليه السلامفرياد و ناله سر دادند و گفتند: ما از تو در خواست كرديم كه از خدا بخواهى كههرگاه ما خواستيم، آسمان بر ما ببارد. خدا خواسته ما را پذيرفت و سپس آن را بر ضرر ماگرداند! موسى عليه السلام گفت: پروردگارا! بنى اسرائيل، از كار تو به فرياد آمدند. خدا فرمود: «اىموسى! براى چه؟» گفت: از من درخواست كردند كه از تو بخواهم هرگاه آنان خواستند،آسمان را ببارانى و هرگاه خواستند، آن را از بارش باز دارى . تو هم پذيرفتى، اما آن را بهضررشان گرداندى! خدا فرمود: «اى موسى! من براى بنى اسرائيل، تقدير كرده بودم،ولى آنان به مقدرات من راضى نشدند. پس، خواستهشان را پذيرفتم و نتيجهاش اينشد كه ديدى ».
كافى ، ج 5، ص 262، ح 2