نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
چشمش گريست دشت به آتش کشيده را
بي تـاب گشت ســـــرخي حلـــق بريده را

آرام بر لبــــان عطشـــناک بوســـــــه زد
در بر گرفـت قامـــــــت در خون تپيــــده را

زينب ! عمود خيـــمه عالم شکسته شد
وقتي که کوفه بر تو فرو بســـت ديده را

زينب ! به گوشه گوشه صحرا صبور باش
گلهاي نوشکفتـــــه از شاخه چيـــده را

پيراهنــــي که بوي حسين تو مي دهد
زينب ! صبـــــور باش دو دست بريـده را

آنک بگو به پســـــتي و نامردمـــي بگو
آن سينه سرخهاي به مقصد رسيده را

زينب بگو به پستــــي و نامردمـي بگو
اين گرگــــهاي وحشي يوسف دريده را

زينب بگو که از پس اين شام مي رسد
يک دست مهـــربان که بر آرد سپيده را