اکسير اشک
پيداترين هايند مفقود الاثرها
چشمان خود را وا کنيد اي بي بصرها
با پاي خود سر مي زنند هر روز اينجا
اين دشت سرشار است از پاها و سرها
گل مي کند هر روز با باراني از اشک
چشمان مادرهاي گمگشته-پسرها
داغ هزاران يوسف گمگشته داريم
مي گويم اين را از خم قد پدرها
اين خاک گلگون ارزش زر دارد آري
اکسير اشک مادران دارد اثرها