از ديــــدن آن حــادثه خم شد پشـــــتم
خون مي چـــکد از مـــــداد بر انگشــــتم
ديشب که ستـاره اي به تو چشمـــک زد
رفتــــــم همـــه ي ستاره ها را کشتـــم.