اسب زين کن که باز سوار شويمنوبت ماست دست بکار شويماسب زين کن که تاخت و تاز کنيمقصد آن يار بي نياز کنيمتا از اين خشکِ،خاليِ،برهوتپر گشاييم جانب ملکوت... مجتبي کاشاني
بخت از آن کسي ستکه به کشتي برودو به دريا بزنددل به امواج خطر بسپاردو بخواهد چيزي را کشف کندو بداند که جهانپر از آيات خداست... مجتبي كاشاني
زندگي بار گراني ستکه بر پشت پريشاني تُستکار آساني نيستنان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودنپدرمکمرم از غم سنگين نگاهت خَم باد مجتبي كاشاني
گروهي زندگي را خواب کردندبناي کفر و دين را باب کردندخدا را شُکر گر راندند از خويشبه سوي عاشقي پرتاب کردند مجتبي كاشاني