نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 <    <<    51   52   53   54   55    >>    >
 
من صميمي به شحنه اي گفتم
عدل را مي شود گزيد هنوز
جاي زندان کمي گلستان ساخت
به دل مردمان رسيد هنوز...
عاقبت در دام مي افتيم ما
دام ما اي کاش در کوي تو باد
تير ما هم از کماني مي رسد
آن کمان اي کاش،ابروي تو باد
يا صاحب الزمان
خون پاک شهدا منتظر توست بيا
سر مصباح هدي منتظر توست بيا
عشق مانند هوا
همه جا موجود است
تو نفسهايت را قدري جانانه بکش
اين ساحل خسته را تو پيدا کردي
اين موج نشسته را تو برپا کردي
من خامُش و خسته خفته بودم اي عشق
مرداب دل مرا تو دريا کردي
به قناري گفتم
چه کسي حرف دل ما به تو گفت
از کجا ميداني
که به اين زيبايي
و به اين آساني
از دل عاشق ما ميخواني
سرمست مشو زکاميابي
تا کام دوباره اي بيابي
گر،مست شوي به قله فتح
در شيب شکست مي شتابي

اسب زين کن که باز سوار شويم
نوبت ماست دست بکار شويم
اسب زين کن که تاخت و تاز کنيم
قصد آن يار بي نياز کنيم
تا از اين خشکِ،خاليِ،برهوت
پر گشاييم جانب ملکوت... مجتبي کاشاني




در ميان هر سيب
دانه ي محدودي ست
در دل هر دانه ،سيب ها نامحدود
چيستاني ست عجيب
دانه باشيم نه سيب
بيا از ابر دل شبنم بسازيم
بيا از درد دل مرهم بسازيم
نگو گشتيم آدم را نديدم
خدايي کن بيا آدم بسازيم مجتبي کاشاني

بخت از آن کسي ست
که به کشتي برود
و به دريا بزند
دل به امواج خطر بسپارد
و بخواهد چيزي را کشف کند
و بداند که جهان
پر از آيات خداست... مجتبي كاشاني


زندگي بار گراني ست
که بر پشت پريشاني تُست
کار آساني نيست
نان درآوردن و غم خوردن و عاشق بودن
پدرم
کمرم از غم سنگين نگاهت خَم باد مجتبي كاشاني



گل باش که همنشين عطّار شوي
زان پيش که همدم خس و خار شوي
زحمت متراش و جمله رحمت باش
پل باي بجاي آنکه ديوار شوي مجتبي كاشاني

حسن باران اين است
که زميني ست،ولي
آسماني شده است
و به امداد زمين مي آيد... مجتبي كاشاني

گروهي زندگي را خواب کردند
بناي کفر و دين را باب کردند
خدا را شُکر گر راندند از خويش
به سوي عاشقي پرتاب کردند مجتبي كاشاني


 <    <<    51   52   53   54   55    >>    >