خداونداتو ميداني که من دلواپس فرداي خود هستممبادا گم کنم راه قشنگ آرزوها رامبادا گم کنم اهداف زيبا رامبادا جا بمانم از قصار موهبت هايتخداوندا مرا مگذار تنها لحظه اي حتي . . .
خداياما براي داشتن دست هاي تو ريسمان نبسته ايم ، “دل” بسته ايمهمين که حال دلمان خوب باشد ، برايمان کافي ست . . .
معبودممتبرکم گردان به نامتمتبلورم گردان به عبادتتمتذکرم گردان به ذکرتمرحمتم گردان به رحمتت
باور نمي کنمخالق نظم دانه هاي انارزندگي مرا بي نظم چيده باشد . . .
دلم گرفته خدايا تو دل گشايي کنمن آمدم به اميدت تو هم خدايي کنبه بوي دلکش زلفت که اين گره بگشايدل گرفته ما بين و دلگشايي کن
دعايت را شنيده وبه آنچه محال ميپندارى ، ميخندد . . .
دستهايم انقدر بزرگ نيست که چرخ دنيا را به کامتان بچرخانماما يکي هست که بر همه چيز تواناستاز او تمناي لحظه هاي زيبا برايتان دارم