نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 

مهدي جان !
دردهاي زيادي است که به آنها وعده داده ام با آمدنت علاج مي شود.
جمعه ها دم غروب وقتي آسمان از اندوه نيامدنت
دوباره مثل صدها سال ديگري که خون گريسته است
اشک سرخ مي بارد به خود مي گويم :
" آقايم باز هم نيامد....."

درست جمعه ها ، وقتي قلبم و قلب همه از تنگي فراغت
مثل لاله اي که زير پا لگد شود چروکيده و
رنجيده مي شود با خود مي گويم
اين درد عاقبت مرا خواهد کشت ، و بعد به خود نهيب مي زنم که

** او خواهد آمد **و آنگاه از ديدگانم قطره اي اشک مي چکد و از
سوزان ترين پرده اندوهم مي گويم :
مهدي جان درست که من بدم و لايق تو نيستم امّا ...

دوستت دارم