ساعت ویکتوریا

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
طرح چشمان قشنگت در اتاقم نقش بسته
شعر ميگويم به يادت در قفس غمگين و خسته
من چه تنها و غريبم بي تو در درياي هستي
ساحلم شو غرق گشتم بي تو در شب هاي مستي

خيال کردي بري ميري از يادم
تو رفتي و نرفت چيزي از يادم
تو رفتي تازه عاشق تر شدم من
از اوني هم که بود بدتر شدم من



صبح تا شب اين شده کارم که واسه چشات بيدارم
تو خداي عاشقايي تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسيدي وقتي تنهاييم رو ديدي
تو نذاشتي برم از دست اگه چيزي هم هنوز هست
نازنينم اميد شيرينم من به جز تو کسي نمي بينم
از اون روزي که رفتي يه روز خوش نديدم
به جز دستاي گرمت پناه وخوش نديدم
زندگيم و به پاي تو دادم اون روزا رو نميره از يادم
نازنينم برس به فريادم
صبح تا شب اين شده کارم که واسه چشات بيدارم
تو خداي عاشقايي تو تموم کس و کارم
تو به داد من رسيدي وقتي تنهاييم رو ديدي
تو نذاشتي برم از دست اگه چيزي هم هنوز هست
mer30