خيره به چشمان تو ، پلک نميزنم تا لحظه اي از دست نرود تصوير نگاه زيباي تو
دستم درون دستهايت ، يک لحظه رها نميشود تا نرود حتي يک ذره از گرماي دستان لطيف تو
محکم فشرده ام تو را در آغوشم ، آرزو ميکنم لحظه مرگم همينجا باشد ، همين آغوش مهربانت
چه گرمايي دارد تنت عشق من ، رها نميکنم تو را تا هميشه باشي در کنار قلب من
قلب تو ميتپد و قلب من با تپشهاي قلبت شاد است ، هر تپشش فرياد عشق و پر از نياز است
آرامم
، مي دانم اينک کجا هستم، همانجايي که هميشه آرزويش را داشتم ،همانجايي که
انتظارش را مي کشيدم و هر زمان خوابش را مي ديدم آن خواب برايم يک روياي
شيرين بود....
در آغوش عشق ، بي خيال همه چيز ، نه مي دانم زمان چگونه مي گذرد و نه مي دانم در چه حالي ام
تنها مي دانم حالم از اين بهتر نمي شود ، دنياي من از اين عاشقانه تر نمي شود
گرماي هوس نيست اين آتش خاموش نشدني آغوش پاکت
عشق
است که اينک من و تو را به اين حال و روز انداخته ، عشق است که اينک ما را
به عالمي ديگر برده ، عشق است که من و تو را نميتواند از هم جدا کند
هيچگاه
mer30