ساعت دماسنج

نام:
ايميل:
سايت:
   
متن پيام :
حداکثر 2000 حرف
كد امنيتي:
  
  
 
گفتگوي دانش آموز تنبل باخدا...

الهي سوگند به بلنداي درخت چنار و به ترشي رب انار ؛ ترحمي بنما بر اين بنده بي مقدار ؛ بي کار و بي عار که دمارش را برآورده روزگار !

اي خالق مدرسه و اي به وجود آورنده فرمول هاي حساب و هندسه ؛ اي خداي عزيزم ، بيزارم از اين نيمکت و ميزم ؛ دانش آموزي سحر خيزم که هر روز صبح زود ساعت 10 از خواب بر مي خيزم ؛ و روز هاي شنبه تا پنجشنبه اغلب از مدرسه مي گريزم ؛ که من انساني نحيفم و در کلاس درس بسيار ضعيفم ؛ اگر چه نزد معلم و دانش آموزان خيلي خوار و خفيفم ؛ ولي خارج از مدرسه به هرکاري حريفم !

اي خالق شهرستان هاي کرمان و يزد و رشت ؛ نمره انضباط مرا داده اند هشت ؛ ديگر به چه اميدي مي توان سر کلاس درس نشست ؟ ؛ آنجا که معلم هم نميکند گذشت ؛ چه کنم اگر سر نگذارم به کوه و به دشت ؟ ؛ الهي مي داني که من کيستم ؛ هرچند که دانش آموزي فعال و درس خوان نيستم ؛ ولي چقدر عاشق نمره بيستم ؟!؟!

پروردگارا سال گذشته هنگام امتحان خواستم تقلب کنم ، معلم از راه رسيد ؛ رنگ از رخسارم پريد ؛ برگه امتحاني ام را گرفت و کشيد و آن را از هم دريد و چنان کشيده اي به صورتم کشيد که برق سه فاز از چشمم پريد و صدايش را مادرم در خانه شنيد !

اي خالق آموزگار و اي سازنده مداد و خط کش و پرگار ، آن چنان هدايتم کن تا اين معني را بدانم که اگر معلم خودش درس را ميداند پس چرا از من ميپرسد و اگر نميداند چرا از ديگران و آن هايي که ميدانند نميپرسد ؟

اي آفريدگار خودکار بيک ؛ سوگند به کتاب هاي شيمي و فيزيک ؛ و فرمول اسيد اتانوئيک ؛ که مشتاقم به يک دست لباس شيک ؛ و از خوراکي ها آرزومندم به خوردن قيمه با ته ديگ ؛ ولي اگر نبود راضي ام به يکي دو سيخ شيشليک !

الهي از مدرسه بسيار دلتنگم و در کلاس درس هميشه منگم و با دو ابر قدرت شرق و غرب يعني بابا و معلم هميشه در جنگم ولي در ساعت تفريح بسيار زرنگم !!!
mer30